رضا سقایی بیستم فروردین ۱۳۱۸ در خرم آباد به دنیا آمد .

پدرش مرحوم «ابوالقاسم سقائی»فرزند مرحوم تیمور بود، وی نیز فرزند مرحوم علیدوست از تیره سلاحورزی لرستان بود.

مرحوم ابوالقاسم سقائی به شغل عطاری مشغول و دارای پنج پسر و چهار دختر بود، «استاد رضا سقائی» فرزند دوم خانواده و اولین فرزند پسر خانواده سقائی محسوب می گردید.

رضا سقایی خواننده در کودکی

به علت شرایط ویژه آن زمان در دوران ابتدائی درس را رها و به کار خیاطی مشغول شد.استاد او در خیاطی، خود ترانه سرا بود و ترانه‌هایی را که می‌سرود رضا زیر لب زمزمه می‌کرد و اندک اندک همه‌گان فهمیدند که او صدای خوبی دارد .

صدای خدادادی وی مورد توجه و ترغیب دوستان و حمایت برادرش «هوشنگ سقائی» قرارگرفته و در کوچه باغ های شهرخرم آباد برای دوستان و رفقای هم سن و سال خود آواز می خواند.

با کشف استعداد او توسط محمد رایگان گوینده رادیو به بی‌سیم ارتش در قلعه «فلک الافلاک» رفت.

حمید ایزدپناه

حمید ایزدپناه

صدای نوجوانی خوش‌صدا از دل مغازه خیاطی هر رهگذری را میخکوب و مجذوب خود می‌کرد و برای اولین بار استاد فرهیخته حمید ایزد‌پناه با شنیدن صدای رضا وی را به رادیو دعوت و اثر «بزران‌» را با کمانچه زنده‌یاد «علی‌خان شفائی» ضبط نمود‌.

سال ۱۳۴۳ با تلاش مجدانه استاد حمید ایزدپناه مسئول اداره فرهنگ و هنر وقت، اولین ترانه های لری با صدای رضا سقائی، کمانچه حسین سالم، تنبک منصور سالم و گرد آوری و تصحیح اشعار توسط استاد حمید ایزد پناه دراستودیوی سراسری رادیوی ایران ضبط شد و اینگونه بود که برای اولین بار نوای دل انگیز این دیار با ترانه های « حالوه گنم خره »، « کوش طلا »، « قدم خیر »، « سیت بیارم » و « مریم مریم » به گوش ایرانیان رسید و از آن پس بود که عصر طلایی موسیقی لرستان آغاز شد و موسیقی لری را با شکوهی بی نظیر به عرصه ملی کشاند.

مجتبی میرزاده

مجتبی میرزاده

۱۳۵۰ زنده‌یاد «‌رضا سقایی‌» راهی پایتخت می‌شود تا در کلاس‌های آواز استاد فقید «اسماعیل مهرتاش» مشق بگیرد و چند جلسه‌ای از محضر این استاد کسب فیض می‌نمایند در تهران با زنده‌یاد «مجتبی میرزاده» آشنا می‌شود.

آهنگساز این ترانه را دچار شگفتی کرد.

اما اتفاق عظیم تر، برای شناسایی این موسیقی و توانایی حنجره استاد رضا سقائی زمانی به اوج رسید که در سال ۱۳۵۶ موسیقیدان توانمند شادروان «مجتبی میرزاده» برای بازسازی هنرمندانه ترانه های « دالکه »، « تفنگ »، « زندگی »، « قدم خیر »، « دایه دایه »، « موتورچی » و ... به یاری استاد سقائی آمد و در موسیقی ایران اتفاقی با شکوه به وقوع پیوست.

سال ۱۳۵۰ اثری به نام «‌تفنگ‌» و در سال ۱۳۵۳ اثری دیگری به نام «‌دالکه‌» با شعر حشمت‌الله شفیعیان با خوانندگی و آهنگ‌سازی زنده‌یاد رضا سقایی ضبط گردید.

وی در طول زندگی هنری خود با نوازندگانی چون «مجتبی میرزاده»و «فرج علیپور» همکاری داشت. به تشویق «عبدالله غیابی» نخستین فیلمساز لرستانی بر اساس موسیقی متن فیلم میراث پس از اکران, ترانه‌های لری را با سازهای خارجی اجرا کرد و در همان اثر ترانه دایه دایه معروف‌ترین اثر خود را به یادگار نهاد.

گروه نوازندگان و رضا سقایی

مجموعه « تفنگ» در سال ۵۳_۵۴ با نوازندگی استاد چیره‌دست کمانچه «فرج علی‌پور» و تمبک زنده‌یاد «فریدون علی‌پور» و تار «غلام مردای» و دکلمه ماندگار «فاطمه گودرزی اسد»به صورت کاست به بازار عرضه گردید.

ترانه «زندگی» در سال ۱۳۵۴ که سروده خانم «هما میرافشار» بود و توسط آقای «ایزدپناه» به لری برگردانده شد، توسط رضا سقایی اجرا شد که استقبال بی نظیر عموم استاد «عبدالوهاب شهیدی»، آهنگساز این ترانه را دچار شگفتی کرد.

رضا سقایی و محمدرضا شجریان

رضا سقایی و محمدرضا شجریان

«دایه دایه وقت جنگه» یکی از آثار حماسی موسیقی نواحی محسوب میشود.

می‌گویند قدمت «دایه دایه» حداقل به ۱۰۰ سال پیش برمی‌گردد، سرودی زاییده مردم بختیاری و لر که توسط لرزبانان مختلفی خوانده شده و مردم همه نقاط ایران با آن آشنایی دارند.

این ترانه که سال‌ها پیش با تنظیم «مجتبی میرزاده» و با صدای «سقایی» اجرا شده بود،در سال ۱۳۸۶ در میان ترانه‌های فاخر و ماندگار ۱۰۰ سال اخیر موسیقی ایران به ثبت ملی رسید.

رضا سقایی

تواضع و فروتنی استاد رضا سقائی بیش از هنرش زبان زد خاص و عام بود، شوخ طبعی و ساده زیستی وی را دوست داشتنی نموده بود. مخصوصا علاقه وافرش به ورزش و ورزشکاران برکسی پوشیده نیست. استاد رضا سقایی به مردم عشق می ورزید. عاشق خرم آباد و کوچه هایش بود. روزگار را با یاد خوش دوران گذشته اش سپری می کرد. ترانه های حماسی، عاشقانه، آوازها، تصنیف های زیبا در دستگاه های مختلف موسیقی، اجرا و تسلط کامل وی برمقام های مختلف موسیقی همه و همه بیانگر توانمندی ایشان بود.


بعد از انقلاب تقریباً خواندن را کنار گذاشت. در زمان جنگ  در بمباران شهر مجروح شد و تارهای صوتی‌اش آسیب دید و تا پایان عمر به خاطر عوارض آن بیمار بود .او در طول زندگی خود هرگز ازدواج نکرد. تنها فیلمی که از او به یادگار مانده‌است، فیلم مستند رضا دوباره می‌خواند به کارگردانی سید محمد سیف‌زاده است که زندگی و آثار او را در دهه شصت به تصویر کشیده‌است.

وی در روز ۲۷ تیر ۱۳۸۹ به دلیل نارسایی تنفسی در پی سکته مغزی در بیمارستان ساسان تهران درگذشت.

پیکر وی در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۸۹ در تهران تشییع و به شهر زادگاهش خرم‌آباد منتقل شد و در آنجا به خاک سپرده شد.