بعضی از آدمها، یک نفر نیستند. خیلی بیشتر از یک نفر هستند. یک قبیلهاند و یک ایل و تبارند و حتی میتوانند یک ملت باشند. این دسته از آدمها، بارهای زیادی را به دوش میکشند. اغلب بار فرهنگی. فرهنگی با قدمت چندین هزار سال. آنها چشمهای بیدار و وجدان بیدار یک مردم هستند. سیما بینا، خواننده، نوازنده و نویسنده سرشناس ایرانی، یکی از همین آدمهاست.
او به سهم خود گوشههای درخشانی از بار فرهنگی یک ملت را به دوش میکشد.
سیما بینا ۱۴ دی ۱۳۲۳ در خوسف (بیرجند) به دنیا آمد. نام اصلی او سیما بینا است.
سبک آواز او محلی است و دف و سه تار می نوازد.
مادرش پوراندخت ایراننژاد بود و پدرش احمد بینا از اهالی تفرش بود. سیما در کنار پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه او بود، رشد کرد.
خانواده هنردوستی داشت که برای هنر و هنرمند احترام خاصی قایل بودند به همین جهت پدر و مادر سیما به استعداد وی در این زمینه توجه کردند.
سال ۱۳۳۲ در ۹ سالگی زمانی که به تهران نقل مکان کردند، پدرسیما او و خواهرانش مینا و هما را به رادیو برد و به آقای داوود پیرنیا معرفی کرد و به این ترتیب او خوانندگی را در رادیو ایران آغاز کرد.
خوانندگی را در رادیو ایران آغاز کرد. مهاجرت به تهران و ورودش به رادیو از یک سو و همنشینی با استادان موسیقی کلاسیک ایرانی از سوی دیگر، باعث شد همزمان به آموختن موسیقی ردیف دستگاهیهم بپردازد و در عین حال پُلی شد برای پیوند موسیقی اصیل محلی با مردمی که در شهرهای در حال گسترش زندگی میکردند.
ردیف موسیقی ایرانی و تکنیکهای آوازی را نزد استادانی چون »موسیخان معروفی» ، «نصرالله زرینپنجه» و « محمد ابراهیم مالکی» فراگرفت.
موسی معروفی که بود؟
موسی معروفی درسال ۱۲۶۸ در تهران متولد شد . موسیقیدان، نوازنده تار، مدرس و گردآورنده ردیف موسیقی ایرانی بود. وی پدر جواد معروفی بود.
موسی معروفی در شهریور ماه سال ۱۳۴۴ چشم از جهان فرو بست .
«داوود پیرنیا» که متخصص کشف استعدادهای موسیقی بود اجازه نداد که رادیو ایران خود را از گنجینه ای چون سیما بینا محروم کند،به همین دلیل برنامه ای بنام «گلهای صحرایی» بنا نهاد و اجراهای آن را به این هنرمند داد.
سیما بینا پس از فارغالتحصیل شدن از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهٔ نقاشی در سال ۱۳۴۹ ، تحصیل موسیقی ایرانی و ردیف را نزد عبدالله دوامی ادامه داد.
سیما بینا میگوید :
«ابتدا با پدرم آوازهای موسیقی محلی را کار می کردم اما بعدها به اهمیت آن پی بردم و فهمیدم در واقع بستر موسیقی های ما موسیقی سنتی و محلی است . من واقعا به همه موسیقی های دیگر بی نهایت علاقه دارم، اما موسیقی پاپ کار نکرده ام و موسیقی هایی مانند آوازهای عرفانی یا آواز ترانه های خواننده ارمنی قبل از انقلاب را خیلی دوست داشتم و می خواندم.
لهجه ها و زبان ترکی برایم از هرجای دیگری مشکل تر بوده و خیلی به آن نپرداخته ام در حالی که به موسیقی غنی و زیبای این قسمت از ایران بسیار علاقه مندم.»
وی پس از سال ۱۳۵۷ در کنار تدریس موسیقی و آواز به پژوهش و گردآوری ترانههای محلی ایرانی و بازنویسی آهنگهای مردمی و روستایی، بهویژه موسیقیهای محلی زادگاهش خراسان، پرداختهاست.
او با سفر به دورافتادهترین نواحی در سرتاسر این ناحیه توانستهاست مجموعهای از ترانهها و آهنگهای کمیاب و تقریباً فراموششده را جمعآوری کند.
از سال ۱۳۷۲ سیما بینا برای ارائهٔ گنجینهٔ یافتههایش در موسیقی محلی ایرانی به جشنوارههای موسیقی در کشورهای گوناگون دعوت شدهاست.
او نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ کلاس تعلیم آواز دایر کرد.
همچنین نخستین زنی بود که در تالار وحدت به اجرای کنسرت پرداخت.
سیما بینا پس از پایان تحصیل با عزیز میتویی ازدواج کرد و ۲ فرزند دختر و پسر به دنیا آورد.
سیما بینا سالها بعد با حسن زارع ازدواج کرد و گاهی در کلن به سر میبرد و به تهیه آوازهای محلی مشغول است.
از سال ۱۹۹۳ میلادی تا به امروز به جشنوارههای جهانی دعوت شده و موسیقی محلی ایران رابه گوش علاقهمندان رساندهاست.سالیان اخیرِ زندگی او به آمد و شد بین ایران و خارج گذشته است.
کتاب لالایی های ایران هم حاصل 30 سال پژوهش او در سفرهای مختلف به شهرها و روستاهای مختلف و ملاقات با مردمان مناطق مختلف و مادران پیر و جوان است.
او همسرش را بزرگترین حامی و همراه خود می داند؛ مردی که عاشق موسیقی است، ضعف های او را در کارهایی که به تکنولوژی مربوط می شود جبران می کند؛ و در سفرهای پژوهشی پا به پایش می آید و عکس و فیلم می گیرد.
شعر ، موسیقی ، صدا و لباس از نظر سیما بینا بهترین ابزارها برای معرفی فرهنگ سرزمینمان، ایران است و به دلیل صداقتی که در این حس وجود دارد مخاطب آنرا دریافت می کند.
تلاش این بانوی هنرمند برای زندهنگهداشتن موسیقی نواحی ایران و پاسداری از این گنجینه قیمتی فرهنگ ایران، موجب شده تا جایگاه ویژهای در تاریخ موسیقی ایران داشته باشد.