هر کس انسی با موسیقی سنتی / اصیل این مرز و بوم داشته باشد حتما آثار رادیویی قبل از انقلاب مانند برگ سبز، گلهای رنگارنگ، گلهای جاویدان، گلهای صحرایی و غیره را شنیده است.
برنامه گلها در آغاز با نام گلهای جاویدان به ابتکار داوود پیرنیا در رادیو تهران آغاز شد. برنامههای دیگری نیز به نامهای گلهای رنگارنگ، یک شاخه گل، برگ سبز، گلهای صحرایی بعد از ۱۳۳۴ به این مجموعه افزوده شد.
هر یک از این مجموعهها شامل آثار برگزیدهٔ شاعران کهن و معاصر زبان پارسی، و دکلمهٔ شعر در آنها با موسیقی و اجرای آهنگ و تفسیر جامع و کامل استادانِ فن همراه بود و دکلمه کنندگانِ بنام و وارد به فن دکلمهٔ اشعار، در آن حضور داشتند.
داوود پیرنیا
همانطور که در بالا گفته شد،یکی از زیبایی های این گوهرهای بجا مانده از دوران طلایی موسیقی ما، حضور یک نفر تحت عنوان گوینده است. نقش گوینده این بود که اشعار را قبل از شروع آوازها دکلمه می کرد.
این کار چند فایده داشت :
اول این که شنونده از لحاظ شنیداری با شعر آشنا میشد، و با توجه به اینکه برنامه رادیویی بود و امکان بازگشت وجود نداشت، در زمان ادای آواز نیازی نداشت برای شنیدن شعر تمرکز کند، و میتوانست تمرکز را بر درک و جذب هنر بگذارد.
فایده دوم اینکه شنونده از لحاظ حسی نیز پیشاپیش در فضای شعر برنامه قرار میگرفت و میتوانست حظ و بهره معنوی بیشتری ببرد.
سوم اینکه این کار ترویج شعر و ادبیات به حساب میامد، و سواد ادبی جامعه را بالا میبرد.
مرتضی محجوبی، مرضیه، ابوالحسن صبا ،علی تجویدی ،عبدالله جهان پناه،رضا ورزنده... استودیو گلها
در میان گویندگان این برنامه ها، که همگی گلچین شده و دارای صورت و لحن عالی بودند و به فن درست خواندن شعر واقف بودند، خاصه «روشنک» بود؛ بانویی با نام مستعار، صدایی لطیف و اثرگذار، شوریده مسلک، با لحنی بسیار ویژه و منحصر بفرد .
صدای لطیف موزیکال روشنک، ادای دقیق و درست واژه ها و تاکیدهای بجا بر روی آن ها، شعر را تاثیرگذارتر می کرد و جمع شنوندگان را از پیر و برنا، خاص و عام مجذوب خود می ساخت.
گویندگی روشنک صرفا گویندگی نبود، بلکه خود یک اثر فاخر هنری بود که بر وزن و زیبایی برنامه هایی که در آنها نقش آفرینی میکرد می افزود. وقتی شعر را از زبان روشنک میشنوی با تمام وجود آن را درک میکنی.
درآغاز «کوکب پرنیان»، گوینده و شعرخوان زن در برنامه «گلها» بود. کمی بعد که صدیقه سادات رسولی جای او را گرفت، به توصیه داود پیرنیا (حافظ موسیقی اصیل و ناشر ادبیات ایران)، نام روشنک را بر خود نهاد. تکیه کلام روشنک این جمله بود: «پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد»
روشنک در سال ۱۳۲۷ وارد خدمت در رادیو ایران شد و تا سال ۱۳۳۴ در بخشهای مختلف گویندگی میکرد.
نام اصلی وی صدیقه سادات رسولی است ودر کوچه ای موسوم به گلسرخ ( نزدیک حسن اباد زرگنده) در منطقه قلهک ـ زرگنده تهران زندگی میکردند.
وی در خاطرات خود آورده است که: زمانی که میخواستم وارد رادیو شوم، ۸۱ نفر جهت گویندگی شرکت کرده بودند که از میان آنان قبول شدم کسانی که از من امتحان گرفتند: مرحوم سعید نفیسی، حسینقلی مستعان، حسین زاهدی، مرحوم صبحی و چند نفر دیگر هم بودند که الان یادم نیست مرحوم پیرنیا از برنامه سوم گلها مرا دعوت به همکاری کردند. نام روشنک را هم ایشان برایم انتخاب کرد و اولین شعری را که در برنامه گلها خواندم، این بود:
«روشنک طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
شب که خورشید جهان تاب، نهان از نظر است
طی این مرحله با نور مهی باید کرد»
گاهی که از رادیو بیرون میآمدم، جوانان علاقمندی در بیرون رادیو بودند که از من میخواستند اشعاری را که در برنامه گلها میخوانم، برایشان بنویسم. ولی همیشه به دلیل جوان بودن آنها این شعر را برایشان مینوشتم:
«نخست موعظه پیر میفروش این بود
که از معاشر ناجنس احتراز کنید.»
اما حالا پس از گذشت چند سال اگر قرار باشد مطالبی بنویسم، این شعر را هم اضافه میکنم :
«ازامروز کاری به فردا نماند
چه دانی که فردا چه آید زمان»
او گوینده برنامه گلها بود و با اولین شعر خوانی ها به شهرت رسید و مدت ها صدایش بخش جدائی ناپذیر برنامه گلها بود.
بسیاری از مردم ایران این برنامه را با صدای او که اشعار را به درستی دکلمه میکرد، میشناسند و تاثیر گویش او در فراگیری اشعار ادبیات فارسی برای مردم هم چنان در اذهان، به عنوان یک خاطره زیبا باقی ماندهاست.
زخمه های هر تاری که استادانه نواخته میشود، هر آرشهای که بر ویولن صبا کشیده شود و هر ضربه ای تیمه های سیاه و سفید پیانوی محجوبی را فرو بَرد، او را هم به یاد میآورد.
اما اگر او نیز، همانند صبا و نیداود و قمر و پیرنیا و تهرانی و وزیری، خالقی و تجویدی و یاحقی و دلکش و الهه و پوران... روزی به میهمانی خاک برود، به یقین چون گلهای جاویدان همیشه زندهاست.
قیاس نیست، که اگر باشد مع الفارق است، ولی به جرات میتوان گفت صدای دکلمه های «روشنک» جزئی از حافظه شنیداری مردم ماست، مانند صدای اساتید بنان، قوامی، قمر، دلکش، گلپا، ایرج، شهیدی و شجریان، و یا مانند صدای ساز اساتید محجوبی، ورزنده، معروفی، عبادی، کسایی، شهناز، شریف، مجد و غیره. همان صداهایی که وقتی آنها را میشنوی حس و حال رادیوها و گرامافون های قدیمی در ذهنت تداعی میشود، و حسی نزدیک به آرامش قلقلکت میدهد.
روانش مینوی آن نیکونهاد نیکو سرشت شیرین بیان...
روشنک صدای شفاف و روشن گلها، شوربختانه در ۲۱ خرداد سال ۱۳۹۱ چشم از جهان فرو بست ولی صدای او باقی است. زیرا که تنها صداست که می ماند! وی در روستای آهار به خاک سپرده شد.