«عبدالوهاب شهیدی» شاهد عینی یک صد سال اخیر موسیقی ایران است. موسیقی دانی که پستی و بلندی های موسیقی ایرانی، تاثیری مستقیم بر روند زندگی اش گذاشت.
او فرزند میرزا حسن شهیدی ملقب به صدرالاسلام و متخلص به طوبی است و در ۱۰ مهر ۱۳۰۱ در شهر میمه استان اصفهان زاده شد، یعنی حدودا زمانی که «کلنل وزیری» مدرسه موسیقی را در ایران تاسیس کرد که بعدها به هنرستان موسیقی تبدیل شد.
او با وجود گرایش های مذهبی پدرش اورا مشوق اصلی خود می دانست و در این باره گفته بود:
«پدر هم از آن جا که موسیقی را خیلی خوب میدانست به من کمک میکرد و چند مثنوی را به من یاد داد که ای کاش نرفته بود و من از او بیشتر میآموختم. اما ۱۳ ساله بودم که ایشان درگذشت.»
عبدالوهاب از کودکی خود میگوید که :
یادم هست شوهر دخترخاله ام یک گرامافون «مَسترز وُیس» خریده بود. شب اول و دوم که در خانه اش آن را کوک کرده بود، اهل محل در حیاطشان کاغذ انداخته بودند که خانه ات را آتش می زنیم. دهان به دهان چرخیده بود که «سید» یک جعبه آورده که شب ها دَرَش را باز می کند و زن ها از آن بیرون می آیند و آواز می خوانند. خب نمی دانستند، تا به حال ندیده بودند.
شوهر دخترخاله ام خیلی ترسیده بود، آمد منزل ما، پدرم گفت: سید چرا ترسیدی؟ گفت: اهل محل، نامه نوشتند که اگر این جعبه از خانه ات بیرون نبری، خانه ات را آتش می زنیم. پدرم گفت: من در روزنامه خوانده ام «گرامافون» آمده و خیلی دوست دارم آن را از نزدیک ببینم. برو گرامافون را بیاور خانه ما تا من سروصداها را بخوابانم.
سید گرامافون را آورد و پدرم گفت به شهاب (برادر بزرگم) یاد بده کوکش کند. اولین صفحه ای که گذاشت پدرم گریه اش گرفت و گفت: «این صدا از بهشت می آید، چرا مردم این طوری هستند، مگر در جعبه به این کوچکی آدم جا می شود؟ این صنعت است، باید به کسانی که چنین دستگاهی اختراع کرده اند، احترام گذاشت.»
خلاصه یک ماه هرشب در خانه ما صدای مو سیقی از گرامافون پخش می شد. بعد از مدتی مردم شروع به خریدن گرامافون کردند و رواج پیدا کرد.
من از روی همان صفحه ها تمرین می کردم؛ صفحات «تاج اصفهانی», «ادیب خوانساری»، «بدیع زاده»، «قمرالملوک وزیری».
عبدالوهاب شهیدی
اولین فعالیت هنری او نمایشی بود به نام «موسی و شبان» که به نوعی شبیه اُپرا بود.
به این نمایش ها «اپرت» گفته میشد و در ایران کار اپرت را هیچ کس مثل استاد «اسماعیل مهرتاش» انجام نمی داد؛ تابلوی موزیکال حافظ را درست کرد و شب های خیام و فردوسی را ساخت، تابلو موزیکال محلی برپا کرد. از موسیقی بختیاری گرفته تا کردی و لری.
مهرتاش اورا در اجرای نمایش «موسی و شبان» دیده بود و بدین ترتیب باب آشنایی مهرتاش و شهیدی آغاز و او وارد «جامعه باربد» شد ودر اوایل دهه ۱۳۲۰ کار هنری خود را با فراگیری آواز نزد اسماعیل مهرتاش آغاز کرد.
جلیل شهناز و عبدالوهاب شهیدی
ابتدا آوازها را با سبک تاج اصفهانی و ادیب خوانساری که خود فرا گرفته بود اجرا میکرد، اما اسماعیل مهرتاش معتقد بود که او باید سبک خاص خود را داشته باشد.
صدای او ملایمت خاصی داشت و این گرمی صدا ویژه ومنحصر به خود او بود .
شب ها در صحنه، وقتی آواز می خواند به دست سنتورنوازان نگاه می کرد و تمام قواعد را با نگاه کردن یادگرفت. بعد از مدتی بدون اینکه به کسی بگوید سنتوری خریده و به تنهایی در خانه تمرین می کرد.
او معتقد بود که هر خوانندهٔ آواز باید نواختن دستکم یک ساز را بهخوبی بیاموزد. او که نوازندهٔ چیرهدست عود نیز بود، در طول حیات هنریاش آهنگهای فراوانی ساخت و با شرکت در بیش از ۲۳۰ برنامه، از پرکارترین هنرمندان حاضر در برنامهٔ موسیقی «گلها» بود.
عبدالوهاب شهیدی
آقای« خضوری» از نوازندگان قانون اهل بصره برای نمایشنامه لیلی و مجنون دعوت شده بود که برای عبدالوهاب یک ساز «عود» آورد و انگشت گذاری و کوک کردن ساز را جهت هم نوازی در نمایش به وی آموخت.
در این زمان بود که عبدالوهاب سنتور را رها کرده و ۲۴ساعته روی عود کار می کرد تا مضراب های عود را ایرانی کرد.
موسیقی عرب ها ضربی است. همش ریتم است، از آنجاییکه او با ساز «تار» آشنایی داشت توانست مضراب تار را روی مضراب عود پیاده کند و نوازنده زبردستی در ساز عود شود.
از راست به چپ: جلیل شهناز، علی تجویدی، محمد میرنقیبی، همایون خرم و عبدالوهاب شهیدی
در سال ۱۳۳۹ جامعه باربد تعطیل و کار اجرایی شهیدی نیز متوقف شد. اما با تلاش دوستانش از جمله مرحوم «احمد مهران» به رادیو رفت و در برنامه گلها شروع به همکاری کرد و تا سال ۱۳۵۷ در بسیاری از این برنامهها اجرا داشت.
با توجه به اینکه هم آواز میخواند و هم عود مینواخت، به پیشنهاد احمدمهران همانی را که می زد همزمان میخواند و هر دو را باهم اجرا میکرد .البته که خیلی کار دشواری است.
عبدالوهاب شهیدی ،بهاری، حسن ناهید، داروغه،عباس زندی ،نصرت ابراهیمی، فرهنگ شریف
وی همچنین چندین بار در برنامههای جشن هنر شیراز شرکت کرد و در این برنامهها با هنرمندان سرشناسی چون «جلیل شهناز»، «فرامرز پایور»، «اصغر بهاری»، «حسین تهرانی»، «رحمتالله بدیعی»، «حسن ناهید» و «محمد اسماعیلی» همکاری کرد.
سال ۱۳۳۵ روابط عمومی ارتش توانست برنامهای در رادیو به خود اختصاص دهد که آن هم موسیقی بود. بهجز عبدالوهاب شهیدی، «حسین قوامی» و «ایرج» هم برنامه داشتند که این اجراها تا چهارسال ادامه داشت.
از راست به چپ: هوشنگ ظریف ، هوشنگ ابتهاج،فرامرز پایور ،محمدرضا شجریان،عبدالوهاب شهیدی،محمداسماعیلی، رحمت الله بدیعی، حسن ناهید«جشنواره توس» سال ۱۳۵۵
شهیدی با گروههای گوناگونی از جمله با «گروه پایور» همکاری کرد و در بیشتر آلبومها علاوه بر آواز، گروهنوازیها را نیز با عود همراهی کرد. همچنین آلبومهایی از تک نوازیهای او منتشر شدهاست که از میان آنها آلبوم «راز عود» توسط انتشارات سرنا صوت بازنشر شدهاست.
عبدالوهاب شهیدی در اجرای آوازهای محلی نیز پیشرو بود.
تصنیف معروف «زندگی» با مطلع «آن نگاه گرم تو» از جمله آثار این هنرمند در حوزه آوازهای محلی و فولکلور ایرانی است است.
همچنین تصنیفهای دیگری مثل یار «بی وفا» و «بی تو به سر نمیشود» از اجراهای اوست. شهیدی قطعات قدیمی معروفی مانند آثار «عارف قزوینی» را نیز اجرا کرده است که از میان آنها میتوان به تصنیفهای «گریه را به مستی بهانه کردم» و «گریه کن» اشاره کرد.
عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف
اکبر گلپایگانی، عبدالوهاب شهیدی و جمال وفایی
عبدالوهاب شهیدی سالها پیش با «اختر کریمی زند» بازیگر سینما و تلویزیون ازدواج کرد و دو پسر به نامهای «شاپور شهیدی» بازیگر سینما و تلویزیون و «شاهرخ شهیدی» دارد و عروسش «نیاز سلیمی» (همسر شاپور) هم بازیگر «رویای شیرین» بوده است و یکی از نوه هایش «علی خردمند» نام دارد.
از دختر عبدالوهاب شهیدی اطلاعات دقیقی در دست نیست.
علی خردمند، عبدالوهاب شهیدی
عبدالوهاب شهیدی و اخترکریمی زند (دیانا)
از شاگردان به نام و برجسته ی این استاد بزرگ، می توان به استاد «محمدرضا شجریان» اشاره کرد.
محمدرضا شجریان، در جشن یازدهم خانه موسیقی درباره شهیدی گفتهبود: «او بزرگمرد هنر آواز ایران است و سالیان درازی است که دستش را بوسیدهام و در حضور او کُرنش کردم و هیچگاه به خود اجازه ندادم که در حضور او عرض هنر کنم و از این بابت که من آمدهام جایزه او را تقدیم کنم متاسفم، استاد مرا ببخش و من در اندازهای نیستم که جایزه شما را بدهم.»
شاید بتوان گفت که عبدالوهاب شهیدی ،«نادر گلچین» به همراه «غلامحسین بنان» در زمره خوانندگانی بودند که نوای آوازشان بیش از بقیه خوانندگان ایرانی با فضای روشنفکری و فرهنگی هنری دوران مدرن همخوانی داشت.
محمدرضا شجریان و عبدالوهاب شهیدی
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، دادگاه انقلاب اصفهان، به دلیل چند سال مأمور به خدمت بودن عبدالوهاب شهیدی در سازمان اطلاعات ارتش، به اتهام «ساواکی بودن» به چهار ماه حبس تأدیبی محکومش کرد ولی پس از پذیرش عذرخواهی، آزاد شد.
پس از آن اتفاق، برای همیشه از کار در عرصه موسیقی کنار گذاشته شد.
عبدالوهاب شهید ایران را ترک کرد و به ایالات متحده آمریکا رفت و در میانه دهه ۱۳۷۰ (خورشیدی) به ایران برگشت و سالهای آخر عمر خود را در کرج سپری کرد.
در سال ۱۴۰۰ در پی همه گیری بیماری کرونا چهار روز پس از تزریق واکسن کرونا دچار بیماری قلبی شدو یک روز پس از بستری شدن در بیمارستان، بامداد دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ درگذشت. پیکر وی در ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
عبدالوهاب شهیدی
بیشتر آثار شهیدی در برنامهٔ گلها تهیه و اجرا شدهاند که برخی از این آثار به علت قدیمی بودن، کیفیت پایینی دارند.
این آثار در گذشته علاوه بر پخش در رادیو، در قالب نوار صوتی نیز منتشر میشدند که بخشی از این آثار از تلویزیون ملی پخش شدهاند از جمله:
«حرف»
(گلهای رنگارنگ، برنامهٔ شمارهٔ ۲۶۶)
نام تصنیف: «گریه را به مستی بهانه کردم»
شاعر: عارف قزوینی گوینده: روشنک و آذر پژوهش تنظیمکننده: جواد معروفی،
آواز و عود: عبدالوهاب شهیدی، آهنگ سازان: «عارف قزوینی» «علیاکبر شیدا»و «جواد معروفی» اشعار از: «عارف قزوینی»، «فخرالدین عراقی»، «حافظ شیرازی» و «رهی معیری»
«بهار غمانگیز»
(گلهای تازه، شمارهٔ ۷)
در آواز بیات اصفهان آواز: «جواد معروفی»،
«همایون خرم» و «جهانگیر ملک» گوینده: «فخری نیکزاد»
اشعار: «هوشنگ ابتهاج»
اجرا: عبدالوهاب شهیدی و ارکستر سازهای ملی و فرامرز آهنگساز: فرامرز پایور بر روی اشعار مولانا ، پخش شده از تلویزیون ملی